زندگـی | |||
|
دیرگاهی است در این تنهایی
رنگ خاموشی در طرح لب است.
بانگی از دور مرا می خواند،
لیك پاهایم در قیر شب است.
رخنه ای نیست در این تاریكی:
در و دیوار به هم پیوسته.
سایه ای لغزد اگر روی زمین
نقش وهمی است ز بندی رسته.
نفس آدم ها
سر بسر افسرده است.
روزگاری است در این گوشة پژمرده هوا
هر نشاطی مرده است.
درباره
شعر و ادبیات , سهراب سپهری ,
اطلاعات کاربری
لینک دوستان
نظرسنجی
شما از چه مطلبی خوشتان می آید؟
ويرانه
اين وبلاگ صرفا جهت سرگرمي و بالا بردن اطلاعات عمومي مي باشد.مدير ويرانه
آمار سایت